روند پیروزیهای پیاپی ترامپ که با قطعی شدن نامزدیاش در حزب جمهوریخواه تکمیل شد تا معترضان روحیه آشوب و نافرمانی مدنی را که مدتها در خود نگه داشته بودند، تخلیه و کشورشان را وارد دورانی جدید کنند.
گروه بینالملل مشرق-خلاصه گزارش:پس از آنکه مشخص شد دونالد ترامپ به احتمال قریب به یقین، نامزد نهایی جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 آمریکا خواهد بود، دوره جدیدی در آشوبهای خیابانی در این کشور آغاز شد. البته این اعتراضات قبل از موفقیت جدید ترامپ هم وجود داشت و علیه مواضع و اظهارات وی بروز داده میشد، اما طی چند روز گذشته و در شهرهایی مانند آلبکرکی به اوج خود رسید و به درگیری شدید با پلیس کشیده شد. با این وجود، تجمعهای اعتراضی علیه ترامپ را نباید صرفاً یک موضعگیری انتخاباتی دانست، چراکه این اقدامات در کنار بالا رفتن آمارهای جرم و جنایت در آمریکا خبر از یک موج جدید از آشوبهای مردمی و نافرمانیهای مدنی میدهد.
موفقیت ترامپ در تصاحب نامزدی جمهوریخواهان نقطه عطفی
در تاریخ انتخاباتهای ریاستجمهوری آمریکاست
بعد از آنکه اواخر ماه می سال جاری، ترامپ توانست آرای کافی برای نامزدی حزب جمهوریخواه[1] در انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 آمریکا را کسب کند[2]، خیلی چیزها در این کشور تغییر کرد. افرادی که تصور میکردند یک نفر به کلهشقی دونالد ترامپ نمیتواند (یا نباید بتواند) نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود، اکنون معتقدند آمریکا یک قدم به دورانی شاید بدتر از جورج بوش پسر نزدیکتر شده است.
html5: Unsupported video format. Try installing Adobe Flash.
قطعیتر شدن نامزدی ترامپ یک پیامد دیگر هم داشت که البته خواهناخواه و دیر یا زود باید اتفاق میافتاد. شکاف عمیقی که میان گروههای مردم در آمریکا وجود دارد[3]، نهایتاً یکجا خودش را نشان میداد و موفقیت ترامپ در جبهه جمهوریخواهان ظاهراً فرصت خوبی برای ظهور این اختلافات فراهم کرده است[4]. امواجی از خشم، سرخوردگی، خشونت و ناآرامیهای مدنی سراسر آمریکا را فرا گرفته است و تجمعات سیاسی حامیان دونالد ترامپ، تبدیل به یک نقطه کانونی[5] برای تخلیه بخشی از این انرژی سرکش شده است[6].
معترضان و مخالفان ترامپ بارها در مراسمهای طرفداران وی اختلال ایجاد کرده و حتی بعضاً موجب لغو این مراسمها و تجمعات شدهاند. البته طرفداران ترامپ هم در مقابل، ساکت نماندهاند و درگیریها میان مخالفان و حامیان ترامپ، همیشه به نفع مخالفان او تمام نشده است. به خصوص طی ماههای اخیر که ترامپ تقریباً هر روز در جمع هزاران نفر از حامیانش به آنها توصیه کرده تا مخالفان را اذیت کنند[7]. ترامپ نه تنها خطاب به یکی از مخالفانش (در حالی که پلیس او را از تجمع حامیان ترامپ بیرون میکرد) گفت: «دوست دارم یک مشت توی صورتش بزنم»، بلکه در گردهمایی دیگری هم به حامیانش گفت که اگر کسی گوجه به سمت او پرتاب کرد، او را «زیر مشت [و لگد] بگیرید. من هزینههای قضایی [شکایت او از شما به خاطر] این کار را پرداخت خواهم کرد. قول میدهم.»
به هر حال شواهد نشان میدهد، آمریکاییها در سال 2016 عصبانیتر از قبل شدهاند[8]، چه بسا عصبانیتر از سال 1968 و اعتراضات گسترده مردمی زمانی که چند ماه بیشتر از ترور مارتین لوتر کینگ و همینطور رابرت اف. کندی، یکی از گزینههای نامزدی دموکراتها، نمیگذشت و حزب دموکرات برای انتخاب نامزد نهایی در انتخابات ریاستجمهوری، جلسه برگزار کرده بود[9]. تنها مطرح شدن نامزدهایی از دو جناح کاملاً معکوس، مانند ترامپ[10] و سندرز[11]، نیست که این واقعیت و دو دستگی میان مردم را اثبات میکند.
ترامپ در فضای سیاسی آمریکا بارها به «دلقک» تشبیه شده است
ارتباط اعتراضات ضدترامپ با شکاف در جامعه آمریکا
اگرچه شمار تجمعات اعتراضی[12] در واکنش به نامزدی ترامپ[13] در حزب جمهوریخواه بسیار زیاد است[14] و حتی به ماهها قبل از پیروزی ترامپ بر نامزدهای دیگر جمهوریخواه برمیگردد، اما یکی از آخرین این موارد روز سهشنبه 24 می (4 خرداد 95) در شهر آلبکرکی[15] ایالت نیومکزیکو رخ داد و از آن جهت با بسیاری از این تجمعات دیگر از این دست متفاوت بود که به خشونت، آسیب به اموال عمومی، آتشسوزی و درگیری شدید با پلیس[16] کشیده شد[17].
باید توجه داشت این تصور که مخالفان دونالد ترامپ صرفاً برای ایجاد آشوب و هرجومرج به خیابانها میآیند و یا خصومت شخصی با ترامپ دارند، مسلماً برداشتی دور از واقعیت است. شهروندان عصبانیای که سنگ، بطری و پیراهنهای آتشگرفته را به سوی نیروهای پلیس و هواداران دونالد ترامپ پرتاب میکردند، یکی از اهداف مهمشان جلب توجه رسانههای ملی آمریکا بود و البته به خوبی هم به هدفشان رسیدند. مطمئناً طی این 5 ماهی که تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا باقی مانده، بارها و بارها شاهد تکرار این نوع صحنهها خواهیم بود.
اینگونه اعتراضات نمایانگر یک تغییر مهم در میان مردم آمریکا و به خصوص جوانترهاست، تغییری که شاید نتوان آن را «فراگیر» توصیف کرد، اما قطعاً واژه «ریشهای» برای تشریح آن واژه اشتباهی نیست. میلیونها نفر از جوانان آمریکایی اکنون خود را به آغوش جناح چپ رادیکال سپردهاند و این واقعیت را تنها حدس و گمان و تخمین نشان نمیدهد. بررسی اخیر دانشگاه هاروارد (مانند برخی بررسیهای دیگر[18]) نشان داد که 51 درصد از جوانان آمریکایی بین سنین 18 تا 29، اکنون مخالف کاپیتالیسم هستند و تنها 42 درصد از آنها همچنین از نظام سرمایهداری حمایت میکنند[19].
«ترامپ نازی را متوقف کنید»؛ سیاستهای مهاجرتی ترامپ از جمله
ساخت دیوار در مرز با مکزیک، دلیل بسیاری از مخالفتها با وی است
مخالفت بیش از نیمی از جوانان آمریکایی با نظام سرمایهداری در این کشور تنها خبر نگرانکننده برای واشنگتن نیست. این آمار، که تا حدی تحت تأثیر مواضع[20] برنی سندرز است[21]، وقتی از نظر دولتمردان آمریکایی نگرانکنندهتر میشود که میشنوند 58 درصد از جوانان آمریکایی، معتقدند «سوسیالیسم» نسبت به کاپیتالیسم روش «دلسوزانهتر»ی برای حکومت بر مردم است[22]؛ شاید به این خاطر که سوسیالیستها 97 نوع مالیات از مردمشان نمیگیرند[23].
سرکشی در نتیجه سرکوب
معترضان آمریکایی که از سکوی دونالد ترامپ برای رساندن صدایشان به دیگران استفاده میکنند، با درگیری با پلیس و حامیان نامزد جمهوریخواهان به وضوح نشان دادهاند که برای پیشبرد اهداف خود هیچ ابایی از استفاده از خشونت ندارند و حتی عدهای از آنها مردن در این راه را «شهادت[24]» تلقی میکنند.
البته پیشبینی اینکه آینده آمریکا و این اعتراضات به کجا میانجامد، کار سادهای نیست، چراکه متغیرهای زیادی در تعیین این آینده دخیل هستند: انتخاب شدن یا نشدن ترامپ به عنوان نامزد قطعی جمهوریخواهان، موفقیت یا شکست او در تصاحب پست ریاستجمهوری آمریکا، تغییر و تحول در بافت و ترکیب تجمعات معترضین، تطمیع یا سرکوب رهبران معترض، و غیره.
واکنش پلیس آمریکا به اعتراضات مردمی، خیابانهای این کشور را
شبیه به میدان جنگ میکند
با این وجود، آنچه «وضعیت موجود» را شکل داده، واقعیتی است که کارشناسان آن را بسیار کمسابقه توصیف کردهاند. تا جایی که یکی از این کارشناسان میگوید: «در تمام طور عمرم، آمریکا را اینقدر متفرق ندیدهام. سیاستمداران و رسانههای جریان اصلی ما سالهاست برای ایجاد شکاف میان گروههای مختلف [مردم] بیوقفه تلاش میکنند. به هر طرف که نگاه میکنید میبینید مردم دلسرد شدهاند. انتخابات سال 2016 بحرانیترین انتخاباتی خواهد بود که تا کنون دیدهایم. هرجومرج و خشونتی که طی 5 ماه آینده در آمریکا رخ خواهد داد، کل دنیا را شوکه میکند[25].»
html5: Unsupported video format. Try installing Adobe Flash.
معترضان عصبانی که مقابل مرکز گردهمایی جمهوریخواهان در آلبکرکی تجمع کرده بودند، ظاهراً برایشان اهمیتی نداشت که به چه کسی یا چیزی حمله میکنند، بلکه فقط به دنبال تخلیه خشم خود بودند. برخی از آنها حتی با انداختن تیشرتهای آتشگرفته به سوی اسبهای پلیس، چیزی نمانده بود این حیوانهای زبانبسته را هم در آتش خشم خود بسوزانند. صرفنظر از اینکه آیا واقعاً افرادی از میان معترضان اقدام به این کار غیرانسانی کردهاند یا افرادی توسط دولت آمریکا یا دیگران اجیر شده بودند تا دست به این کار بزنند، قطعاً این اتفاق، بهانه خوبی به دست اوباما و سایر سیاستمداران آمریکایی داد تا در صورت نیاز، معترضان را یک مشت «مجرم و جانی» توصیف کنند[26].
اقدام دیگری که از سوی معترضان یا نفوذیها انجام شد و پیدا کردن دلیل صریحی برای آن دشوار است، سر دادن شعار «زنده باد مکزیک»، برافراشتن پرچم این کشور و در کنار آن، سوزاندن بنرهای تبلیغاتی دونالد ترامپ در نیومکزیکو بود. البته شاید این حرکت را بتوان اعتراضی به سیاستهای ضدمهاجرتی دونالد ترامپ تلقی کرد، اما قطعاً یک برداشت واحد از این اقدامات دشوار است. به هر حال، به اعتقاد برخی کارشناسان، آنچه همه این اعتراضات به نوبه خود نشان میدهند این است که آمریکا اکنون به یک کشور جهان سوم تبدیل شده است[27].
چه کسی آنقدر بیرحم است که یک اسب را بسوزاند؟
مسلماً اتفاقاتی که در بالا به آنها اشاره شد، قابلستایش یا حتی قابلتوجیه نیستند، اما آیا دلیلی هم نمیتوان برای آنها متصور شد؟ چنین اتفاقاتی در شرایط عادی رخ نمیدهد، بلکه زمانی مردم دست به چنین کارهایی میزنند که استیصال به سراغشان بیاید، هیچ راهی جلوی پای خود نبینند، و روحیه خشونتطلبی بر آنها مستولی شود. عواقب این وضعیت میتواند در یک چشم به هم زدن از کنترل خارج شود و رخدادهای غیرمنتظرهای را رقم بزند. در چنین شرایطی پلیس آمریکا نیز رو به سوی سرکوب بیشتر میآورد و خیابانهای این کشور شبیه به میدان جنگ میشود، باز هم اسپری فلفل و نارنجک دودزا و غیره[28].
«در سرزمین بومی [خود] از فاشیست استقبال نمیکنیم»؛ اعتراض
مخالفان ترامپ در نیومکزیکو
انحطاط نهادهای اساسی مانند خانواده[29] و مذهب[30] در آمریکا نقش مهمی در رسیدن جامعه این کشور به نقطه کنونی داشته است. بنابراین این روحیه خشونتطلبی و شورش مدنی صرفاً محدود به مخالفان دونالد ترامپ نمیشود، بلکه همانطور که قبلاً هم اشاره شد، نامزد جمهوریخواهان صرفاً فرصتی برای بروز این روحیه در اختیار مردم گذاشته است.
آمارها نشان میدهد درصد جرائم خشونتآمیز در شهرهای مهم سراسر آمریکا طی ماههای گذشته افزایش دو رقمی داشته است؛ از جمله در شیکاگو شمار افرادی که از ابتدای سال 2016 تا کنون تحت اصابت گلوله قرار گرفتهاند، 50 درصد بیشتر از دوره مشابه در سال 2015 بوده است[31].
ظاهراً قاتلان در شیکاگو به آخر هفتهها علاقه زیادی دارند. همین چند هفته پیش، بر اثر تیراندازی تنها در تعطیلات آخر هفته در این شهر، 5 نفر کشته و 40 نفر دیگر زخمی شدند[32]. البته این آمار نسبت به تعطیلات آخر هفته مصادف با روز مادر بهتر بود. طی این تعطیلات آخر هفته در اوایل ماه مارس، 8 نفر کشته و 42 نفر زخمی شده بودند.
درگیری یکی از حامیان ترامپ (راست) با یکی از مخالفان او
علاوه بر شیکاگو، دستکم در 19 شهر بزرگ دیگر آمریکا نیز آمار جرایم خشونتآمیز به شدت افزایش داشته است که لسآنجلس، لاسوگاس، دالاس، و ممفیس بخشی از این شهرها هستند[33]. این اتفاقات در حالی رخ میدهد که بازار سهام در آمریکا وضعیت کاملاً قابلقبولی دارد و نرخ بیکاری در این کشور هم کمی پایینتر از دوران اوج رکود اقتصادی اخیر است.
حال تصور کنید، وقتی شرایط در این کشور بدتر میشود، مردم چه واکنشی نشان خواهند داد. وقتی یک عده برای نشان دادن مخالفت خود با یک نامزد انتخاباتی، حاضر میشوند «سنگپرانی» و «اسبسوزی» کنند، زمانی که دیگر نتوانند شکم خانوادهشان را سیر کنند، چه خواهند کرد؟
مردم مستأصل واکنشهای مستأصل هم نشان خواهند داد. شنیدن اینکه یک عده سگ و گربه شکار میکنند و میخورند، چون چیز دیگری برای خوردن ندارند، اگرچه در ابتدا «داستان» به نظر میرسد، اما واقعیت یک سری کشورهای نزدیک به آمریکاست و کارشناسان میگویند همین سقوط اقتصادی، کمبود غذا و سایر نیازهای اولیه، و غارتهای دستهجمعی مردمی آهستهآهسته به آمریکا هم خواهد رسید[34]. چه بسا حمله به نیروهای پلیس و سوزاندن اسبهای آنها هم چشمهای کوچک از همین واقعیت باشد.
نظر مردم آمریکا سالهاست در تعیین رئیسجمهور
این کشور نقشی ایفا نمیکند
با این وجود، یک نکته خندهدار در همه این اتفاقات وجود دارد: هیچیک از این تظاهراتهای سیاسی چه در طرفداری و چه در مخالفت با ترامپ، در نهایت هیچ اهمیتی ندارد. مسئله این نیست که ترامپ ممکن است رئیسجمهور آمریکا بشود یا نه، بلکه موضوع این است که نخبگان سیاسی در آمریکا در این زمینه تعیینکننده هستند و این افراد در حال حاضر دارند تمام تلاش خود را میکنند تا این «دلقک[35]» پایش به کاخ سفید باز نشود.
خواص آمریکا (و البته کشورهای دیگر[36]) تا الآن دهها میلیون دلار برای تبلیغات علیه این دلقک[37] هزینه و از رسانههای تحت کنترل خود هم برای ضربه زدن به او و تخریب چهرهاش استفاده کردهاند. البته قطعاً عدهای از مردم در آمریکا دوست دارند کشورشان یک سیرک و رئیسجمهورشان یک دلقک[38] شود، اما مسئله اساسی این است که دوران انتخابات رئیسجمهور به دست مردم در آمریکا خیلی وقت است که گذشته است. اکنون خواص آمریکایی انحصار سیاست را به دست گرفتهاند و بعید است به این زودیها این افسار از دستشان بیرون بیاید؛ مگر آنکه اعتراضات و شورشهای مدنی مردم به جایی برسد.
سلام دوستان وسروران عزیز
به وبلاگ خودتان خوش آمدید امیدوارم لحظات شادی داشته باشید لطفا پس از خواندن و مشاهده هر مطلب نظرات خود را مرقوم فرمایید. متشکرم